دانلود آهنگ که گریزِ از جهنم را توجیه میکند، احمد شاملو
دوشنبه - 14 نوامبر 2022
با ما باشید با ❥ دانلود اهنگ با که گریزِ از جهنم را توجیه میکند، راز عاشقانه ای دارم با صدای احمد شاملو به همراه تکست و بهترین کیفیت ♪
Download Old Music BY : AHMD SHAMLV | KH GRYZِ AZ JHNM RA TVJYH MYKND، With Text And 2 Quality 320 And 128 On Bird-Song.ir
لبانت 🎛❥
به ظرافتِ شعر
شهوانیترینِ بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند(ترانه از سایت ) 🎛❥
که جاندارِ غارنشین از آن سود میجوید
تا به صورتِ انسان درآید. 🎛❥
و گونههایت
با دو شیارِ مورّب، 🎛❥
که غرورِ تو را هدایت میکنند و
سرنوشتِ مرا 🎛❥
که شب را تحمل کردهام
بیآنکه به انتظارِ صبح 🎛❥
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را 🎛❥
از روسبیخانههای دادوستد
سربهمُهر بازآوردهام. 🎛❥
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
□ 🎛❥
و چشمانت رازِ آتش است.
و عشقت پیروزیِ آدمیست 🎛❥
هنگامی که به جنگِ تقدیر میشتابد.
و آغوشت 🎛❥
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن 🎛❥
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت 🎛❥
به وقاحت
پاکیِ آسمان را متهم میکند. 🎛❥
□
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود 🎛❥
و انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بود 🎛❥
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم. 🎛❥
□
توفانها 🎛❥
در رقصِ عظیمِ تو
به شکوهمندی 🎛❥
نیلبکی مینوازند،
و ترانهی رگهایت 🎛❥
آفتابِ همیشه را طالع میکند.
بگذار چنان از خواب برآیم 🎛❥
که کوچههای شهر
حضورِ مرا دریابند. 🎛❥
دستانت آشتی است
و دوستانی که یاری میدهند 🎛❥
تا دشمنی
از یاد 🎛❥
برده شود.
پیشانیات آینهیی بلند است 🎛❥
تابناک و بلند،
که «خواهرانِ هفتگانه» در آن مینگرند 🎛❥
تا به زیباییِ خویش دست یابند.
دو پرندهی بیطاقت در سینهات آواز میخوانند. 🎛❥
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش 🎛❥
آبها را گواراتر کند؟
تا در آیینه پدیدار آیی 🎛❥
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم 🎛❥
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد! 🎛❥
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند، 🎛❥
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ 🎛❥
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود. 🎛❥
بهمنِ ۱۳۴۲
برگرفته از سایت رسمی احمد شاملو 🎛❥
🎛❥
لبانت 🎛❥
به ظرافتِ شعر
شهوانیترینِ بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند(ترانه از سایت ) 🎛❥
که جاندارِ غارنشین از آن سود میجوید
تا به صورتِ انسان درآید. 🎛❥
و گونههایت
با دو شیارِ مورّب، 🎛❥
که غرورِ تو را هدایت میکنند و
سرنوشتِ مرا 🎛❥
که شب را تحمل کردهام
بیآنکه به انتظارِ صبح 🎛❥
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را 🎛❥
از روسبیخانههای دادوستد
سربهمُهر بازآوردهام. 🎛❥
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
□ 🎛❥
و چشمانت رازِ آتش است.
و عشقت پیروزیِ آدمیست 🎛❥
هنگامی که به جنگِ تقدیر میشتابد.
و آغوشت 🎛❥
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن 🎛❥
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت 🎛❥
به وقاحت
پاکیِ آسمان را متهم میکند. 🎛❥
□
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود 🎛❥
و انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بود 🎛❥
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم. 🎛❥
□
توفانها 🎛❥
در رقصِ عظیمِ تو
به شکوهمندی 🎛❥
نیلبکی مینوازند،
و ترانهی رگهایت 🎛❥
آفتابِ همیشه را طالع میکند.
بگذار چنان از خواب برآیم 🎛❥
که کوچههای شهر
حضورِ مرا دریابند. 🎛❥
دستانت آشتی است
و دوستانی که یاری میدهند 🎛❥
تا دشمنی
از یاد 🎛❥
برده شود.
پیشانیات آینهیی بلند است 🎛❥
تابناک و بلند،
که «خواهرانِ هفتگانه» در آن مینگرند 🎛❥
تا به زیباییِ خویش دست یابند.
دو پرندهی بیطاقت در سینهات آواز میخوانند. 🎛❥
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش 🎛❥
آبها را گواراتر کند؟
تا در آیینه پدیدار آیی 🎛❥
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم 🎛❥
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد! 🎛❥
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند، 🎛❥
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ 🎛❥
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود. 🎛❥
بهمنِ ۱۳۴۲
برگرفته از سایت رسمی احمد شاملو 🎛❥
🎛❥